:: ....... ::

عناوین یادداشت‌ها

  • "The Holly Month Of Ramadhan" چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 16:57
    Taken from: Fast of the Month of Ramadan Philosophy and Ahkam By Yasin T. al Jibouri International Islamic Society of Virginia, Inc. On p. 64, Vol. 2, of Safeenat al-Bihar, the Messenger of Allah (pbuh) is quoted saying that Allah Almighty has charged a group of His angels with the task of supplicating for those who...
  • Siavash Ghomayshi - New Albume جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 04:13
    سلام دوستان همگی خوبین؟ خوب خدا رو شکر .. این روزا دیگه وبلاگ نویسی از مد افتاده.البته نه اونجوری که شما فکر می کنید.منظورم اینه که دیگه اون شور و شوق قدیم رو نداره. بگذریم من خواننده مورد علاقم سیاوش قمیشی. فکر نمی کنم طرفدار هاش هم کم باشه. آلبوم جدیدش رو پیدا کردم و از اونجایی که سایت ما یعنی www.Download.ir موزیک...
  • MR.Hamfer چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1384 17:10
    سلام دوستان من بعد از مدتها باز تصمیم گرفتم بنویسم. نمی دونم از کجا باید شروع کنم بعد از این همه وقت. خبر هایی این روزها میشنویم از بعضی جهات نگران کننده است از بعضی جهات خوشحال کننده. از یک طرف ۹۹۵ وبا گرفتن جلوش هم گرفته نمیشه.از یک طرف انرژی اتمی رو بالاخره گرفتند. خلاصه من از این وضعی که برای ایران بوجود اومده...
  • سعدی سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 19:38
    دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را مکر آواز من رسید به کوش گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
  • حافظ یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 16:20
    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست خوش فتاد آن خال مشکین...
  • بالاخره اومدم یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1384 10:56
    سلام احواله جناب خیلی وقت بود نبودم. گفتم بلاگسکای خراب شده رفتم میهن بلاگ دوباره درست شد. خب بگذریم امروز یه لینک برای دانلود کتاب به انگلیسی میذارم. برای دانلود اینجا اسمه کتاب هست Happy prince اونجور که من دیدم Hot بود. همین طور یه چیز دیگه هم میخوام بذارم محشره. فیلمه Night of the living dead و بهترین های مستربین...
  • مسافر جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1383 18:55
    با سلام به دوستان این هم شعر امروز که برای شما دوستان عزیز میذارم. مسافر دم غروب، میان حضور خسته اشیا. نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید. و روی میز،هیاهوی چند میوه نوبر به سمت مبهم ادارک مرگ جاری بود. و بوی باغچه را، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی می‌کرد. و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را گرفته بود به دست و باد...
  • سهراب عزیز چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1383 16:57
    سلام خب هستین همگی انشاالله اول از نظراتتون ممنونم دوم به دوست خوبم امیرضا (نانوشته) که تازه به جمع دوست داران شعر و داستان پیوسته و از این wwe دست برداشته تبریک میگم سوم این شعری که خوام امروز بذارم رو همتون شنیدید ولی خوب ان دفعه ببینید چهارم از امروز هر روز چند تا لینک اهنگ مجاز یا pop خارجی میذارم درخواست غیر مجاز...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1383 15:27
    سلام امروز یه خبر خوش برای طرفداران هری پاتر دارم چون کتاب هری پاتر و جادوی خاطرات اون رو انلاین پیدا کردم و البته اگر ازش استفاده کنین و نظر ندین نامردین. لینک برای دیدن کتاب. اینجا و یه شعر هم از سهراب سپهری میذارم که ماله همین اهنگ وبلاگ قشنگه. صدای پای آب اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خورده هوشی، سر...
  • هوشنگ ابتهاج یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1383 15:13
    سلام احوالاته شما؟ چه خبرا؟ امروز یه شعره دیگه میخوام براتون بذارم از هوشنگ ابتهاج ولی قبلش یه چیزه قشنگی یه جا خوندم گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد. doosam dari?age begi na, nist misham,out from zist misham ,dochare 1 ist misham,kolan begam missed misham. hala doosam dari ?....Goftam Naroo Parpar Misham , Gofti Mikham...
  • الهی شکر شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1383 12:26
    سلام سلامی چو بوی خوش زمستان. واااای یه حالی داد. بالاخره پرسپولیس جمعش کرد.برن بمیرن با این بازیشون اگه بدونین یه آرامشی بهم دست داده الان.یه مطلب میخوام بذارم یه جا خوندم خنده داره ولی خوب محرمه. باشه برای بعد فعلا یه داستانه دیگه میذارم شما ها هم که همتون میبینین ولی نظر نمیدین. البته این بیشتر به درد نمایشنامه می...
  • عاشورای حسینی را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 12:50
    با سلام... عاشورای حسینی رو به همه سما دوستان عزیز تسلیت عرض می کنم و چند تا شعر و مطلب در باره ی عاشورا و یک کلیپ براتون میذارم. برای دیدن کلیپ به اینجا مراجعه کنید. سلام زهرا جان ! خون شده چرا جگرت؟ مدینه پر شده از کربلای دور و برت برای مادر عباس چیست بهتر ازین خبر بیاوری از لاله های در سفرت خدا کند که نگویی و نشنوم...
  • علامه کرباسچیان یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1383 08:22
    راستی این قسمت عکس که تازه راه انداختم عکسایی که خودم از کره گرفتم براتون از این به بعد بیشتر میذارم. از این به بعد چند تا داستان از علامه کرباسچیان هم میذارم داستان که نه سخنرانی ولی انقدر شیرینه مثل داستان می مونه!!یه توضیحی هم بدم که علامه کرباسچیان یکی از بانیان ساخت مدرسه ی ما بودند مدرسه ی نیکان. خوب حالا میذارم...
  • نفرین زمین یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1383 08:09
    سلام این کتابی که امروز میذارم کتاب جلال ال احمد که من خیلی دوستش دارم به نام نفرین زمین که واقعیتش این کتاب رو من نخوندم ولی به محض اینکه وقت پیدا کنم می خونم شما هم حتما دانلود کنین و بخونین. اینجا نمی دونم چرا نظر نمی دین می دونم میبینین ولی نظر نمی دین اگر میشه یه توضی بدین.
  • چند داستان از چخوف شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1383 17:40
    سلام من امروز می خواستم چند تا از داستان های کوتاه و البته زیبا براتون بذارم که امیدوارم خوشتون بیاد.نظر هم یادتون نره!!!!!!!!!! مغروق ( یک صحنه ی کوچک ) در خیابان ساحلی یک رودخانه ی بزرگ کشتی رو ، غلغله برپاست ــ از نوع غلغله هایی که معمولاً در نیمروز گرم تابستانی برپا میشود. گرماگرم بارگیری و تخلیه ی کرجیها و...
  • جلال تو چقدر باحال بودی!!!! پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 15:14
    اخ تو پست قبلی یادم رفت انو بذارم این هم کتاب سه تار ماله جلال که باید حتما بخونین وگرنه از دستتون میره. انجا اینم یه کتابه دگه از جلاله عزیز هرجا فعلا تا بعد که بیشتر باشم
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 15:10
    سلام من بعد چند وقتی دوباره دارم اپدیت می کنم. امروز می خوام بجای انکه یه چیزی بنویسم میذارم تا download کنین. حدس بزنین چی؟کتاب داستان راستان خوبه نه؟حتما بخونین هم نکته داره هم مذهبی خلاصه کامله اینم لینکش اینجا
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1383 13:20
    ____________ _____000000000000____________0000000000 ______0000000000000_______000000000000000 ____000000000000000000__0000000000000000000 ___000000000000000000000000000000000000000000 __00000000000000000000000000000000000000000000 _0000000000000000000000000000000000000000000000...
  • chris de burg سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1383 12:50
    Hello everyone i think u will love this music just like me download
  • هوشنگ گلشیری دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1383 14:53
    پرنده فقط یک پرنده بود روزی بود و روزگاری و شهری بود به اسم علی آباد که چنین بود و چنان ... تا آن روز که همه مردمن این شهر از بهار و پاییز طلوع و غروب وخلاصه از اینکه بهارها این همه صدای پرنده و چرنده توی گوشهاشان زنگ بزند و پاییز ها این همه برگ زرد جمع کنند جانشان به لب رسید ‚ آمدند و هر چه آهن پاره و بادیه و بشقاب و...
  • هوشنگ گلشیری چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1383 08:18
    آتش زردشت هفت نفر بودیم و در اتاق پذیرایی مجموعه ی خانه های بنیاد نشسته بودیم دور میزی گرد با دو فلاسک چای و پنج شش لیوان و یک ظرف قند و یک زیر سیگاری . سه طرف اتاق شیشه بود و طرف دیگر دست راست طرح باری بود چوبی بی هیچ قفسه بندی پشتش و در وسط دری بود به اتاق تلویزیون و تلفن سکه ای با یک کاناپه و یک قفسه کتاب که بیشتر...
  • هوشنگ گلشیری دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1383 07:41
    دهلیز فاجعه از وقتی شروع شد که مادر بچه ها از حمام برگشت و پا گذاشت روی خرند خانه و دید که سه تا بچه هاش تاقباز افتاده اند روی آب حوض . بعد از آن را هم که همسایه ها دیدند و شنیدند و خیلی هاشان گریه کردند غروب که هنوز همسایه ها توی خانه ولو بودند با دو تا پاسبان و یک پزشک قانونی و مادر بچه ها داشت ساقههای نازک لاله...
  • جلال آل احمد جمعه 4 دی‌ماه سال 1383 13:00
    ظهر که از مدرسه برگشتم بابام داشت سرحوض وضو می‌گرفت، سلامم توی دهانم بود که باز خورده فرمایشات شروع شد: - بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشت‌بون حوله‌ی منو بیار. عادتش این بود. چشمش که به یک کداممان می‌افتاد شروع می‌کرد، به من یا مادرم یا خواهر کوچکم. دستم را زدم توی حوض که ماهی‌ها در رفتند و پدرم گفت: - کره خر! یواش‌تر....
  • هوشنگ مرادی کرمانی پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1383 04:50
    دمه درباره نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی در سال 1323 در روستای سیوچ از توابع بخش شهداد کرمان متولد شد و تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند سپس به کرمان رفت. دوره دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌های شهرستان کرمان گذراند و سپس وارد دانشگاه شد. و دوره ی دانشکده هنرهای دراماتیک را در تهران گذراند و در همین مدت در رشته...
  • چارلی چابلین پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1383 04:45
    چارلی چاپلین یکی از نوابغ مسلم سینماست . او در زمانی که در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و از او صاحب 7 یا 8 بچه شد ولی فقط یکی از این بچه ها که جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش به ارث برده و چند سالی است که در دنیای سینما مشغول فعالیت است و اتفاقا او هم مثل پدرش به شهرت و افتخار زیادی رسیده و در...
  • destroy پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1383 04:43
    sorry about jalal's story i had to detroy it that was petty enough for my life ill show u better story later thank u
  • NOTHING GOING ON شنبه 28 آذر‌ماه سال 1383 13:41
    i don't know, maybe i just feel that... probably u have been feeling that just like me that make u happy feeling good and u just want to do everything ?would u tell me u had that feel or not ?oh,do not u think that is cuz of my age ?help me to find what it is this about !!this is not good to lost ur self but everyone...
  • دید و باز دید عید شنبه 28 آذر‌ماه سال 1383 04:56
    دید و باز دید عید جلال آل احمد - سلام حضرت استاد تشریف دارند؟ بفرمایید فلانی است. - .... - صدای استاد از داخل اتاق بلند شد و از حیاط گذشت که با صدای کشیده میگفت: « آقای ... بفرمایید تو .. کلبه .. در...ویشی ... که صاحب و دربون ... نداره. » - به به! سلام آقای من! گل آوردی؛ بیا جانم! گل آوردی؛ لطف کردی؛ بیا جانم! بیا...
  • چریک شهری جمعه 27 آذر‌ماه سال 1383 15:53
    لیام اوفلارتی برگردان از مهری یلفانی عصر بلند ماه ژوئن به شب مى پیوست. دوبلین در تاریکى فرو مى رفت، اما روشنایى کمرنگ مهتاب که از پشت ابرهاى کم پشت مى تابید، مثل نور غروب بر خیابان ها وآب تیره liffey پرتو مى افکند. در اطراف " فور کورت" محاصره شده صداى غرش‏ تیراندازى اسحله سنگین به گوش‏ مى رسید. اینجا و آنجا مسلسل ها و...
  • مریم مسیح پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1383 19:09
    چه جالب مریم مسیح دیدم که همه ی بستگانم مُردند و من (بعد از اینکه دیدم ماشین به کجا فرار کرد، به کجا فرار کرد؟) روی جنازه ها راه افتادم گریه نمی کردم اصلا / راه می رفتم جنازه ها بالای قلب من دراز کشیده بودند دیدم دیدم دیدم دیدم که همه مُردند وَ من یک قلب داشتم فقط یک قلب نتیجه؟ بالای قلب من فقط یک جنازه دراز کشیده...